همین یک ساعت پیش با بابام دعوا شدم.من بینیم یه ذره مشکل داره,یعنی از سمت چپ سخت میتونم نفس بکشم,این مشکل هم تازه 3-4 ماهه گرفتارش شدم.اون هم سیگار میشکه.وقتی داخل خونه اومد خونه بو سیگار گرفت,بهش گفتم بابا بزار بیرون اول خوب بوی سیگارت بره بعد بیا داخل,کلی عصبانب شد فحش بارم کرد.همین چند هفته پیش بود که 500 تومن ریختم صندوق صدقات و نذر کردم یه مریضی ناجور بگیره.اما چیزی ندیدم جز گردن کلفتی بیشتر.امروز تقریبا بدترین روز های عمرم بود.خیلی خیلی کسل بودم.نمیدونم چرا؟تنها چیزی که بهم امید میده که خودکشی نکنم برادر کوچیکمه.مثل اینکه خدا میدونست من قراره یه روز خود کشی کنم به خاطر همین داداش کوچیکم رو بهمون هدیه کرد.امروز آیدا(دختر دختر داییم)هم خونمون بود.اون کوچولو هم مشکلاتی داره.کلا این روز ها همه مشکلاتی دارن.بعضی وقت ها احساس میکنم آخر الزمان شده,بعد به خودم میگم آخر زمان هزار بار از این وضع بدتره.تا حالا شده به خودت بگی:من تو چه دنیایی زندگی میکنم؟؟؟؟
الان سال2012 هستیم,خیلی از آدم های خرافی میگن امسال آخر دنیاس.اما من میگم تازه شروع دنیاس.
اما به نظر من دیگه وقتش شده که خدا معجزه قرن21 رو رو کنه,چون کم کم اون مومن ها هم دارن به شک میافتن.
داشتم درمورد مشکل های این روزهای مردم میگفتم,در حال حاظر مردم به چند دسته تقسیم شدند:
1-کسایی که پولدارن و محتاج گرونی و تورم نیستند.
2-کسایی که پولدار بودن,و در اثر ضرر در بازار طلا,ارز,سکه ورشکست شدن.
3-کسایی که جزء مردم متوسط جامعه بودن و الان دارن سقوط میکنن.
4-کسایی که کلی قسط و بدهکاری دارن و مشکلات خود را گردن اسلام,سیاست و نظام میاندازن
گزینه 4 در واقع خودمون هستیم,یه زمان بابام همش معامله تلوزیون میکرد و کلی ضرر میکرد.یه عمر معامله گوشی میکرد و ضرر میکرد.حالا که کلی قسط و بدهکاری دارم,مشکلاتشو سر ما خالی میکنه.
نظرات شما عزیزان:
|